جالبترین چیزهایی که در این چند سال در سیتو تجربه کردم دوستهای جدید و بعد از آن ماجراهای جالبی است که پیش میآید. حال که فرصتی پیش آمده است یکی از این خاطرات را با شما در میان میگذارم.
حدود دو سال پیش بود که یکی از خریداران فروشگاه لینوکس سیتو اقدام به خریداری حافظه USBای کرده بود که اوبونتو از روی آن قابل بوت شدن بود. در آن زمان ما یک مشکل داشتیم و آن این بود که حافظهی USBای که در فروشگاه به نمایش گذاشته شده بود تمام شده بود و هنوز عکس محصول جدید را در فروشگاه نگذاشته بودیم. در نتیجه با شماره تلفنی که خریدار در هنگام ثبتنام ارائه کرده بود تماس گرفتیم که با ایشان هماهنگ کنیم که مدل محصول تغییر کرده و اگر تمایل دارند ما ارسال را انجام دهیم.
شماره تلفنی که در فاکتور مشتری ثبت میگردد همان شماره موبایلی هست که خریدار در هنگام ثبتنام در فروشگاه وارد میکند، همانطور که در تصویر زیر میبینید:
اما متاسفانه ایشان در فیلد تلفن همراه، تلفن ثابت منزل خود را نوشته بودند و قضیه دیگر آن بود که کلیه آدرسها و مشخصات سفارش دهنده و گیرنده به نام یک خانم بود. نتیجه؟ با شماره ثابت داده شده تماس گرفتم و گفتم توکلی از فروشگاه سیتو هستم و با خانم … کار دارم. شخصی که پشت تلفن بود (پدر خریدار) فرمودند که اشتباه گرفتید. بنده هم در یک لحظه چشمم به آدرس ایمیل خریدار افتاد که به صورت نام و فامیل پشت سر هم بود (مثلا به صورت [email protected]) و گفتم آقای … حضور دارند؟ که این دفعه گفتند بله و خلاصه اینکه شما چه کاری با ایشان دارید و بنده هم گفتم بابت سفارشی که برای خانم … دارند باید با ایشان صحبت کنم و در نهایت موفق شدم شماره همراه ایشان را بگیرم! (البته فکر نکنید متوجه سوتی خود نشدیم!)
خوب، بعدش؟
همانطور که در کتابهای عربی دوران مدرسه داشتیم آخرش “شد، آنچه شد!”. بنده با این خریدار عاشق تماس گرفتم و اول از همه آن قضیه تغییر محصول را با ایشان مطرح کردم و تایید آن را جهت ارسال گرفتم و پس از آن گفتم که احیانا خانواده شما از قضیه خانم … مطلع بودند؟ که ایشان هم گفتند خیر، ولی چه اتفاق جالبی افتاد، چون بنده نمیدونستم چهطوری این ققضیه را به خانوادهام بگویم و شما کار بنده را راحتتر کردید!
نتیجه اخلاقی داستان؟
حتما وقتی که برای نامزد/دوستدخترتان از طریق سیتو برای وی هدیهای میخرید، به جای شماره تلفن منزل پدری حتما شماره تلفن همراه خود را بنویسید (نترسید، ما پول آن را نداریم که هر روز برایتان پیامک تبلیغاتی بفرستیم 🙂 )، البته اگر هم میخواهید قضیه عاشقی خود را از طریق سیتو به گوش خانواده برسانید میتوانید شماره موبایل پدرتان را هم هنگام ثبت سفارش بنویسید و بگویید که یک جوری این قضیه را انجام دهیم که پنگوئنهای عاشق (استعارهای گنو/لینوکسی از کبوترهای عاشق) ما به خوبی و خوشی و رضایت خانوادهها به هم برسند.
🙂
جالب بود بهنام جان.
دارم به این فک می کنم اگر همین رو به عنوان یه محصول ارائه کنی شاید بهتر باشه 🙂
اتفاق جالبی بود 🙂
جالب بود !!
مخصوصا دو پنگوئن عاشق
+۱
پنگوئنهای عاشق خیلی خوشگلن ؛)
خیلی خوب بود
خندیدیم:D
خیلی جالب بود.آفرین
جالب بود 🙂
نمیدونستم فعالیت های غیر گنو/لینوکس هم انجام میدید ممنون از فروشگاه خوبتون
ولی این که کاملا گنو/لینوکسی بود، ماجرا به دلیل خرید حافظه USB با اوبونتوی نصب شده بر روی آن اتفاق افتاده بود 🙂
خیلی زشته که مطلب های قدیمی تون رو تغییر تاریخ می دید و دوباره منتشر می کنید. این مطلب رو ماه ها قبل یا شاید سال ها (درست یادم نیست) قبل خونده بودم! که به نظرم قسمت ولنتاینش هم حذف شده
سلام دوست عزیز،
حرف شما کاملا اشتباه است، به دلیل آنکه وبلاگ سیتو تنها چند ماه است که افتتاح شده است و چطور ممکن است که سالها قبل این مطلب را نوشته بوده و حالا تاریخ آن را تغییر داده باشیم؟؟؟
اصلا مگه وبلاگ یک کالای تجاری است که تاریخ آن را عوض کرده و به مردم بندازیم؟!!!
بنگاه معاملات عشقی سی تو!!!
سلام به آقای توکلی و بقیه دوستان
یادش بخیر…
چقدر به آقای توکلی تو تلفن چیز گفتم…
ممنون از آقای توکلی و تیمشون که البته از زندگی مشترکمون یک سال و نیم میگذره…
باید بگم که هر دوتامون یک ماه هر وقت به یادش میافتادیم فقط قهقه میزدیم و حسابی میخندیدیم، یادش بخیر….
خوب آخرش چی شد؟ بابا مامانش موافقت کردن یا مخالفت :-s ?
یکی از کامنتهای بالا مربوط به این دوست عزیز است که از متن این کامنت بر میآید به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی مینمایند 🙂